سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خدای من! این روزها چقدر سریع میگذرد؛ انگار همین دیروز بود پای منبر آشیخ عظیم ابوالقاسمی بودیم از رجب و رجبیون برامون حرف می زد؛ روزهای اعتکاف هم که تو یه چشم بر هم زدن سپری شد؛ خدای من! نمی دونم چقدر از رجب برای درک رمضان استفاده کردیم اما هنوز 9 روز از رجب باقیه؛ خدای من! این روزها ترس وجودمو فراگرفته؛ خدای من!  این روزها می ترسم اضطراب منو از پا در بیاره؛ اضطراب اینکه تونستم از رجب استفاده کنم یا نه؟ اضطراب اینکه می تونم رمضون رو درک کنم یانه؟  

خدای من! من از رجب استفاده کردم؟ تو این ماه رجب از من راضی بودی؟ خدای من همیشه آرزو داشتم یه روزی اینقدر بنده خوبی برات باشم که تو منو به فرشته ها نشون بدی و بگی ببینیدش این بنده منه ببینید چطور وقتی همه از غافلانند اون از ذاکران منه! خدای من خودت شاهدی که من تو این رجب تمام سعیمو کردم که خودمو به این مرحله برسونم اما همش می ترسم مبادا این رجب هم بگذره و من بازم درجا بزنم و بازم درجا بزنم!

خدای من! آفتاب رجب هم با همه قشنگی هاش رو به غروب؛ خدای من! اگه تا حالا نتونستیم رضایتت رو جلب کنیم کمک کن تو این چند روز آخر، ما هم از رجبیون بشیم؛ به حق رئوفیت و رحمانیت و کریمیتت ای قادر مطلق!

دوستان حتمن تو ایام شعبان به وبلاگم سر بزنید ان شاالله می خوام اول و سیزدهم شعبان به مناسبت اعیاد شعبانیه وبم رو چراغونی کنم.   

 


+ نوشته شده در   پنج شنبه 87/5/3;ساعت  2:1 صبح;  توسط  بی نام و نشان;  | نظرات()

با توجه به اینکه در ماه مبارک رجب هستیم بر آن شدم تا فرازهایی از پندهای پیامبر(ص) به ابوذر را در این پست قرار دهم که در قالب جملاتی بسیار کوتاه و مفید پندهای فراوانی نهفته است و امیدوارم همه ما در این ماه مبارک  از این اندرزها استفاده کافی را ببریم. 

»» ای ابوذر! سخن نیکو و پاک و هر قدمی که بسوی نماز بر می داری صدقه است.

»» ای ابوذر! هر کس دعوت کننده به سوی خداوند را لبیک گوید و نیکو به آبادانی مسجد همت گمارد پاداشت او از ناحیه خداوند بهشت است.

»» یا اباذر! تا تو در مسجدی خداوند متعال در برابر هر نفسی که می کشی درجه ای در بهشت به تو عطا می کند. و فرشتگان بر تو صلوات فرستند و در برابر هر نفس تو ده حسنه نوشته شود و ده سیئه از تو محو گردد.

»» یا اباذر! هر کس ملاحظه نکند از کجا مال بدست می آورد، خداوند نیز ملاحظه نمی کند که از کجا او را به آتش وارد کند.

»» یا اباذر! پرهیزکاران کسانی هستند که از چیزی که از آن پرهیز نمی شود اجتناب می کنند تا در شبهه نیفتند.

»» ای ابوذر! نفس خود را از گناه بازدار تا عابدترین مردم باشی و بهترین بخش دین شما پارسایی است.

»» ای ابوذر! کسی که زبانش را پاس ندارد، عمل صالحش به هدر می رود.

»» ای ابوذر! عیبجو، ستایشگر و مداح و ثناخوان، گوشه زن و ستیزه جو و مراء کننده مباش.

»» ای ابوذر! مادام که انسان بد اخلاق باشد از خداوند دور گردد.

»» ای ابوذر! هرگونه نشستن در مسجد بی فایده است مگر در سه حالت: یا در حال نماز مشغول قرائت قرآن باشد. یا به یاد خداوند ذکر گوید. یا به آموختن دانش اشتغال ورزی.

 

امیدوارم در این ماه مبارک بخصوص در سه روز اعتکافی که در پیش داریم همه ما استفاده کامل را از حضور در مساجد ببریم و فرصت و موهبت معتکف شدن را خداوند نسیب ما بگرداند و آخرین نصیحتی را که پیامبر به ابوذر فرمودند سرلوحه خود قرار دهیم:

((هرگونه نشستن در مسجد بی فایده است مگر در سه حالت: یا در حال نماز مشغول قرائت قرآن باشد. یا به یاد خداوند ذکر گوید. یا به آموختن دانش اشتغال ورزی.))

 

این رجبییون ............ التماس دعا

 


+ نوشته شده در   یکشنبه 87/4/16;ساعت  7:19 عصر;  توسط  بی نام و نشان;  | نظرات()

در این پست بخشهایی از دل نوشته های مرحوم شیخ رضا ابوالقاسمی پور را قرار داده ام. امیدوارم از این مطالب استفاده کنید.

» در اندیشه فرو رفتم...شاید در اعماق وجودم دلیل زندگی را بیابم. دریافتم! دنیا طوفان غم است و دل مؤمن دریایی که هر لحظه با این طوفان متلاطم می شود. هنر مردان عاشق، امید است و صبر؛ باید در راه رسیدن به هدف، صبور بود وتنها به هدف فکر کرد و این هدف است که به جسم خسته انسان عاشق، روح می دمد و در او، عشق رسیدن به معشوق را صد چندان می کند... .

» بی مدد دوست نمی توان حتی قدمی به سوی او حرکت کرد. آنچه سالک الی الله در مسیر پر خطر خود به سوی خداوند در اولین قدم نیاز دارد، طلب به زبان و دل است که دریای مهربانی حضرت حق را به جوشش در خواهد آورد. تا او نخواهد احدی در این بزم، محرم نخواهد شد.

» خوش بحال اونهایی که از غربال آزمایش های خدا رد می شن و به سعادت می رسن و بدا به حال اونهایی که باقی می مونن و مثل نخاله دور ریخته می شن!
خدایا! ما از کدوم دسته ایم؟
ما را برای امتحانات سخت آماده کن!

» خدای من!
بیدارمان کن و کنه این عالم را به ما بنمایان تا در این چند روز دنیا صبوری کنیم. ما خواهان شراب طهوریم... شرابی که با دستان خودت به مقربانت می چشانی؛
محروممان نکن!

» تقرب یعنی کنار رفتن تمام پرده ها... حتی پرده های نورانی!
تقرب یعنی تماشای مستقیم، بدون پرده ونرده و بدون شک و شبهه، بدون انکار و رد؛ اما با دلهره و اضطراب!

خدایا تمام ما را از مقربین درگاهت قرار بده!

در پستهای بعدی سعی میکنم دل نوشته های بیشتری رو بگذارم.
منبع: کتابچه ی شیدای ظهور- دفتر اول

مطالب زیبایی از آشیخ رضا(خیلی قشنگه)حتمن کلیک کنید!
 

                              شیخ رضا ابوالقاسمی پور

 


+ نوشته شده در   شنبه 87/4/8;ساعت  6:43 عصر;  توسط  بی نام و نشان;  | نظرات()

میلاد بانوی دو عالم بی بی فاطمه زهرا را به تمام کاربران محترم وبلاگ خاکیان ناسپاس تبریک و شادباش عرض می نمایم و روز مادر را گرامی میدارم.
در زیر به معرفی اجمالی معصوم دوم پرداخته ام:

نام: فاطمه
القاب معروف: زهرا، صدیقه، کبری، طاهره، راضیه، مرضیه، انسیه، کوثر و......
پدر و مادر: محمد رسول الله(ص) ، خدیجه کبری(س)
وقت و محل تولد: در آستانه طلوع فجر روز جمعه بیستم جمادی الثانی سال پنجم بعثت-مکه

پیامبر(ص) بسیار به فاطمه علاقه مند بود، او را می بویید و می بوسید، روزی عایشه به پیامبر عرض کرد: می بینم بسیار به فاطمه اظهار محبت می کنی؟!
رسول الله در پاسخ فرمود: آری هنگامی که جبرئیل مرا به آسمانها سیر داد، سرانجام مرا به بهشت وارد کرد کنار درخت ((طوبی)) برد و از سیب آن درخت به من داد و خوردم و هنگامی که به زمین برگشتم با خدیجه همبستر شدم ، و نور فاطمه در رحم خدیجه قرار گرفت و هر وقت مشتاق بهشت می شوم فاطمه را می بوسم و بوی بهشت را از وجود فاطمه می یابم و نیز بوی درخت طوبی را از فاطمه استشمام می کنم ، او انسیه آسمانی است. (منبع: مناقب ابن شهرآشوب- ج4- ص160)

مادر روزت مبارک!                       

                                حضرت زهرا

 


+ نوشته شده در   یکشنبه 87/4/2;ساعت  2:56 عصر;  توسط  بی نام و نشان;  | نظرات()

همان طور که می دانید یکی از مباحث حساس و مورد بحث مسلمانان ازدواج موقت است. در مورد ازدواج موقت باید گفت هر کس بر اساس افکار و برداشت خود از دین و بر اساس منافع و غرایز شخصی خود در این مورد صحبت میکند و با نهایت تاسف باید گفت در بسیاری موارد افرادی که در ضمینه دین متخصص نیستند نیز پای از حدود خود فراتر نهاده و در این مورد نظرات شخصی خود را بیان می کنند!
باید گفت پیامبر و قرآن و ائمه اطهار بارها و بارها حدود شرعی را در این مورد مشخص کرده اند و راه را بر هرگونه اظهار نظر غیر مسئولانه ای بسته اند به دلیل حساس بودن موضوع دراین پست تلاش می کنم تا به بیان روایات و اسناد معتبر که در مورد ضرورت ازدواج موقت در کتب اهل تشیع وتسنن بیان شده بپردازم:

»» امام علی (ع): اگر عمر، ازدواج موقت را نهی نمی کرد، بی تردید بجز شقاوتمندان، کسی دامان به زنا نمی آلود. (بحارالنور-ج100-ص314-باب10=حدیث15)

»» عبدالله بن مسعود بیان می کند: در غزوه ای کنار رسول الله وهمسر خود را همراه نداشتیم. به پیامبر گفتیم: یا رسول الله خود را اخته کنیم؟
او ما را از این کار باز داشت و اجازه داد ازدواج موقت کنیم، سپس این آیه را تلاوت کرد: (چیزهای پاکیزه را که خدا برای شما حلال کرده، حرام نشمارید). (مائده-آیه 87 و صحیح بخاری-ج5-ص1953-باب8-حدیث4785)

»» احمد بن حنبل (پیشوای فرقه حنبلیها) با اسناد خود از عبدالله بن نعیم روایت کرده است که گفت:نزد عبدالله بن عمر بودم که شخصی در باره متعه از او سوال کرد، گفت: به خدا سوگند در روزگار رسول الله زناکار نبودیم و نیاز خود را با ازدواج موقت بر طرف می کردیم. (مسند احمد-ج2-ص95)

»» ابن حزم در (المحلی) و زرقانی در (شرح الموطا) ازدواج موقت را جایز و مباح می دانستند.

»» از خالد بن مهاجر درباره متعه سوال پرسیدن وخالد آنرا جایز دانست. ابن ابی عمره انصاری به خالد گفت: آهسته تر(چرا این گونه آسان فتوا می دهی؟) خالد گفت: به خدا سو گند، این کار را در روزگار پیشوای پرهیزکاران انجام داده ام. (صحیح مسلم- جلد3-صفحه 197)

این روایت و احادیث بخش کوچکی از روایاتی است که در تائید ازدواج موقت وجود دارد! حال این سوال پیش می آید که چرا با وجود این همه روایت و حدیث باز هم در جامعه اسلام ازدواج موقت رایج نیست؟!

باید توجه کرد که ما در جامعه ای زندگی می کنیم، در حال توسعه،‌ که در حال عبور از حالت سنتی به صنعتی شدن است و در این شرایط سن ازدواج بالا رفته و در صورتی که نیازهای غریزی و جنسی جوانان تا قبل از ازدواج دائم تامین نشود جوانان ما رو به فحشا و زنا و... آورده و در سالهای آینده ما باید شاهد تجربه تلخی که غرب در یک قرن گذشته بدست اورد در کشورمان باشیم و به لطف صوفیان و دراویش و خانقاه نشینان این امر سرعت یافته ودر واقع باید گفت که اگر شرایط همین گونه پیش رود در آینده نزدیک با بالاتر رفتن سن ازدواج جامعه ایران به ناکجا آباد خواهد رفت و جلو گیری از این امر وظیفه کارشناسان دین و آگاهان به مسائل جوانان است.

                

                                           ازدواج موقت
+ نوشته شده در   پنج شنبه 87/3/30;ساعت  12:50 عصر;  توسط  بی نام و نشان;  | نظرات()

در این پست و پستهای مشابه که ان شاالله در آینده بروز رسانی می شوند قصد داریم تا نقدی بر تفکر وهابیت داشته باشیم امیدوارم در این سلسله مباحث با ما همراه شوید.

درآمدی بر وهابیت

فرقه وهابیت چنان که از نامش پیداست ، منسوب به محمد عبدالوهاب ، پسر سلیمان اهل نجد می باشد که سال 1111(هجری) بدنیا آمد و در سال 1206(هجری)از دنیا رفت.

این شخص مقداری از علوم دینی فراگرفته بود و نسبت به مطالعه اخبار مدعیان نبوت از قبیل مسیله کذاب و سجاج و اسود عنسی و طلیحه اسدی علاقه فراوانی داشت ، از این رو در همان ایام تحصیل گمراهی و انحراف شدیدی از او پیدا شد، تا آنجا که پدر و دیگر اساتیدش را بر آن داشت که مردم را از وی بر حذر دارند و در باره او گفتند: این شخص بزودی گمراه می شود و خدا کسانی را که از زحمتش دور و به شقاوت مبتلا ساخته باشد به وسیله وی گمراه می سازد.

در سال 1143 نامبرده فراخوانی به مرام جدیدش را آغاز کرد تا اولین جرقه های این فرقه ضاله زده شود اما پدر و اساتیدش در برابر وی برخواستند و نتوانست گفته هایش را رونق دهد تا آنکه در سال 1153 پدرش از دنیا رفت و او بار دیگر دعوتش را میان عوام الناس و ساده لوحان دوباره آشکار ساخت. اما شهروندانش بر او شورش کردن و خواستند او را بکشند پس او به شهر (عیینه) و سپس به  (درعیه) گریخت و در این میان طرفدارانی هم پیدا کرد.

این شخص با این که حقیقتا از کسانی نبود که حتی رابطه ای با اجتهاد داشته باشد، اما همانند یک مجتهد مطلق در تمام امور دخالت می کرد و اعتنا به قول هیچکس از پیشوایان اجتهاد از گذشته و حال نداشت. این ویژگی را برادرش شیخ سلیمان عبدالوهاب که از مردم دیگر او را بهتر می شناسد، برای او ذکر کرده و در رد ادعای برادر خود و اثبات دروغ بودن آن، کتابی تالیف کرده و از جمله عبارات جامع و مختصر این کتاب در تعریف وهابیت و بنیانگذارش این است:

««امروز مردم به کسی مبتلا شده اند که خود را به کتاب و سنت نسبت می دهد و از علوم آن دو استنباط می کند و از هر کس با او مخالفت کند باکی ندارد و مخالفان خود را کافر می داند، در حالی که یک نشان از نشانه های اجتهاد در او نیست بلکه سوگند به خدا حتی یک دهم از نشانه آن در او وجود ندارد، با این وضع، گفتارش در بسیاری از مردم نادان تاثیر گذاشته ((انالله وانا الیه راجعون)).....»»   

 

در پست بعدی که در این ضمینه بروز رسانی می شود به معرفی افکار وهابیت و نقد این فرقه ضاله پرداخته می شود.

 

                            وهابیون

 

 


+ نوشته شده در   جمعه 87/3/24;ساعت  3:2 عصر;  توسط  بی نام و نشان;  | نظرات()

تصوف در جوامع غربی

در قسمت های قبلی و در سلسله مباحث تصوف عصیانی تمدن به طور مفصل به بیان دیدگاه تصوف پرداخته شد. اما متاسفانه باید گفت نهضت تصوف در ایران توسعه یافت و امروز در کمال تاسف باید گفت که به ممالک غربی هم رسوخ کرده ، غرب نیز آنرا پذیرفت و بشکلی دیگر در آورد!!

«اگزیستانسیالیزم» متاثر از تصوف است و بنای این فلسفه از تصوف اقتباس شده است. لیکن چون فلسفه هم مانند بشر سیر تکاملی طی می کند و به مرور ایام تغییر شکل می دهد و گاه شاخه فرعی آنچنان نضج می گردد که «اصل» فدای «فرع» می شود.
و باید گفت در عصر بیمها و امیدها، فلسفه جدید نیز چنین شده است.
در مکتب تصوف تلاش انسان برای  پی ریزی بنیان خوشبختی و تجدید وجود منهدم خویش ، تلاشی است مقدس که به برکت آن بسیاری از دردها و رنجهای بشری زائل شده است. جوانان غربی به منظور رهایی از دردهایی که زاییده تمدن جدید است، پناهگاه می جویند. تاسف بار تر این که جوانان غربی با نماز و روزه و ریاضت و چهله نشینی آشنایی ندارند و تنها به حرکات و رفتار اجتماعی صوفیان می نگرند ، رفتارهایی همچون: گوشه نشینی، دوری از خلق، صحبت نکردن بامردم،‌حلقه های دراویش و شب نشینی های زاویه نشینان و...... . که غربی ها با دیدن این حرکات افکار و عقاید خطر ناک زیر را نتیجه گرفتند:
انسان به سر شکستگی ابدی محکوم است، وجود او باطل و حیاتش بیهوده است، خوشبختی او سرابی و زندگی او عزابی است، حیات ما تکرار بی خردانه ای است و لفظ خوشبختی بزرگترین دروغی است که انسان ساخته است و......... .

و همین تفکر مرگبار است که غربی ها را به عقاید هیچی و پوچی نزدیک می کند و عصر واژگونی ارزش ها را شکل می دهد و همین تفکر است که حالا نه تنها در جوانان غربی نفوذ کرده بلکه پای فراتر نهاده و در خانواده های غربی و حتی باید گفت در بسیاری از خانواده های مرفح ایرانی نیز نفوذ یافته و زندگی اجتماعی را تحت تاثیر خود قرار داده: بی بندوباری، هیچی، پوچی، بی فرجامی، ژولیدگی و آشفتگی، واژگان فریبنده ایست که جوانان بی هدف را جلب کرده و هر روز و هر ساعت ، مظاهر گوناگن آنان را می بینیم و می شنویم.
امروزه شعارهایی همچون «عشق همه چیز است»، «عشق بورز»، «عریانی را حمایت نما»، «هر که مرا بخواهد....» و «لخت شو» در جوامع غربی ورد زبان خاص و عام است و اندوه ناک تر آنکه در ایران نیز جدیدا چنین شعار هایی زمزمه می شود!!!
امروزه از هم می پرسیم که جهان چرا اینگونه شده است؟! چرا جوانان به بی بندوباری روی آورده اند؟! در حالی که پاسخ قانع کننده ای برای خود نمی یابیم، سر به جیب تفکر فرو می بریم و مهر خاموشی بر لب می زنیم و به فلسفه ی «« این نیز بگذرد»» پناه می بریم!!!! در حالی که کافی است برای پاسخ به این سوالات قدری بیشتر در مورد اتفاقات اطرافمان تامل کنیم!.

التماس دعا

 

 


+ نوشته شده در   شنبه 87/3/18;ساعت  2:34 صبح;  توسط  بی نام و نشان;  | نظرات()

خاطرات حاج احمد آقا از امام:

این روزها برای همه کسانی که عاشق امام بوده و هستند روزهای سختی است . در چنین روزهایی یاران امام در التهاب سختی فرو رفته بودند ، دو مسئله برای ما مهم بود : یکی رفتن امام که بعد از امام وضع کشور به چه صورتی در خواهد آمد . از طرفی بعد از امام ،خلاء وجود ایشان را چه کسی پر خواهد کرد . آیاشورای رهبری بناست کار رهبری نظام را برعهده گیرد ؟ و چه کسی رهبر خواهد شد؟ هنوز امام از دنیا نرفته بود که دوستان ما در بیمارستان جماران جمع شده بودند و در یک حالت ملتهب دقیقه شماری می کردند که چه موقع امام حالشان خوب می شود که ناگهان دکتر مرا صدا زد و گفت : واقعه اتفاق افتاد .

در آن لحظه اولین تصمیمی که گرفته شد آوردن اعضای خبرگان از شهرهای مختلف به تهران بود . بلافاصله یکی از دوستان مامور چنین کاری شد و شبانه همه اعضا را به تهران دعوت کرد . وآنها هم از دور و نزدیک خودرا به تهران رساندند .

از طرفی حضور میلیونی مردم ، و از طرفی تصمیم بسیار جدی و فوری مجلس خبرگان ، به گونه ای باهم تلفیق شد که گویی خداوند متعال درهای رحمت خود را بر مردم ما باز کرده است . چون واقعه ای به این مهمی اتفاق افتاد اما کوچکترین مسئله ای که به نظام جمهوری اسلامی خدشه ای وارد کند اتفاق نیفتاد .

 



+ نوشته شده در   سه شنبه 87/3/14;ساعت  8:16 عصر;  توسط  بی نام و نشان;  | نظرات()

تا کنون در سلسله مباحث تصوف عصیانی تمدن با کلامی کاملا عامیانه به نقد تصوف پرداخته شد حال در این پست و پست های آینده از نگاهی دیگر تصوف را به نقد خواهیم کشید. با ما همراه باشید.

 
نهضت تصوف را می توان بنیان و اساس تفکر ((اگزیستانسیالیسم)) که از مکاتب غربی است دانست. که واکنشی در برابر پریشانی ها و تفرقه ها و ظلم و استبداد بود. صوفی بخاطر هم آهنگ جویی در جستجوی وحدت به سیر نفسی می پردازد ، ودر جهان پر ماجرا سیمرغ سعادت را سمبولیک قرار داده و دشواری های راه زندگی را پیش پای مرغان می نهد لیکن هدهد شاه مرغان زبان به اندرز می گشاید و هدایت مرغان را به عهده می گیرد و سرانجام به کعبه مقصود می رسند و (مائی) و (توئی) از میان می رود و هر کس در آن آیین بنگرد نقش خود را ببیند و طلعت خود را نگرد و چون سرانجام سی مرغ به در گاه سیمرغ رسیدند، و به آیینه نظر انداختند، سی مرغ دیدند و همچون ذره به خورشید پیوستند و همچون قطره در دریای معرفتش غلطیدند و خود دریا شدند. بر این عقیده صوفیان هرکه این مراحل را طی کند دیگر نیاز به پیامبر و امام و مرجعیت تقلید ندارد چرا که خود را از طریقت به شریعت رسانده است!

حال این سوال در مقابل صوفیان و دراویش قرار دارد که شریعت مقدم بر طریقت است یا بلعکس وآیا می توان این دو را از هم جدا دانست؟؟؟

صوفیا معتقدند که شریعت جدای از طریقت است و بر اساس همین تفکر خود را موظف پیروی از قطب شریعت وقطب طریقت می دانند و معتقدند که انسان هرگاه به مرحله ای از طریقت رسید باید شریعت را کنار گذارد!! چگونه می توان بدون شریعت به اداره دین پرداخت؟ اگر واقعا می توان با چند سال مجاهدت با نفس و ریاضت و خانقاه نشینی به راحتی اسلام و شریعت را تسلیم کرد پس باید به این نتیجه رسید که بر خلاف سخنان ائمه،علما و بزرگان دین اسلام دینی ناقص و شکننده است!!!و اینجاست که می توان تفکر تصوف را به تمسخر گرفت و صوفیان را خوارج زمان نامید....


نکته قابل تامل اینجاست که این تفکر از محدوده جغرافیایی شیعه و تسنن و اسلام خارج شده و به غرب و فرهنگ غربیان نیز سرایت کرده «ادامه دارد....»


پست بعدی در این مورد در تاریخ
19/3/87  بروز رسانی می شود که در آن پست به چگونگی نفوذ تصوف به غرب که باعث بنیانگذاری مکاتب اگزستانسیالیسم و ایجاد افکار لختی و برهنگی که بنیانگذار بسیاری از اعمال غیر انسانی و اعمال پلید جنسی شد مورد کنکاش قرار می گیرد.

در این بحث داغ با ما همراه باشید.....


+ نوشته شده در   سه شنبه 87/3/7;ساعت  3:16 عصر;  توسط  بی نام و نشان;  | نظرات()

در این پست بخشهایی از دل نوشته های مرحوم شیخ رضا ابوالقاسمی پور را قرار داده ام. امیدوارم از این مطالب استفاده کنید.

» عاشق شده ام؛ عاشق یک نیم نگاه خمار دوست.... او که گاهی انسان را این چنین مست و ویران خود می کند کیست؟
ای کاش می شد او را بشناسم و نسبت به او معرفت حقیقی یابم .

» الهی! دل از خاکیان گرفته ایم و گوی از افلاکیان ربوده، هر چه به تو نزدیکتر می شویم غریب تر می شویم.
الهی به غربتمان رحم کن... .

» خدای مهربان! حالا که به ما فرصت حرف زدن در خانه ات را داده ای ، پس حرف ما را بشنو! حرف ما این است:
((الهم ارزقنا توفیق الشهادة فی سبیلک))
خدایا ما را برای هزینه شدن در رکاب مهدی(عج) انتخاب کن... .

من نمی دونم شاید اون لحظه ای که شیخ رضا این دعا رو میکرد همون لحظه ای بود که ملائکه آمین گفتند و خدا هم اجابت کرد... .

شیخ رضا شهد شیرین شهادت گوارای وجودت باد.التماس دعا.

در پستهای بعدی سعی میکنم دل نوشته های بیشتری رو بگذارم.

 

                                                      آ شیخ رضا


+ نوشته شده در   پنج شنبه 87/3/2;ساعت  2:49 عصر;  توسط  بی نام و نشان;  | نظرات()

<      1   2   3   4   5   >>   >