سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خدای من! این روزها چقدر سریع میگذرد؛ انگار همین دیروز بود پای منبر آشیخ عظیم ابوالقاسمی بودیم از رجب و رجبیون برامون حرف می زد؛ روزهای اعتکاف هم که تو یه چشم بر هم زدن سپری شد؛ خدای من! نمی دونم چقدر از رجب برای درک رمضان استفاده کردیم اما هنوز 9 روز از رجب باقیه؛ خدای من! این روزها ترس وجودمو فراگرفته؛ خدای من!  این روزها می ترسم اضطراب منو از پا در بیاره؛ اضطراب اینکه تونستم از رجب استفاده کنم یا نه؟ اضطراب اینکه می تونم رمضون رو درک کنم یانه؟  

خدای من! من از رجب استفاده کردم؟ تو این ماه رجب از من راضی بودی؟ خدای من همیشه آرزو داشتم یه روزی اینقدر بنده خوبی برات باشم که تو منو به فرشته ها نشون بدی و بگی ببینیدش این بنده منه ببینید چطور وقتی همه از غافلانند اون از ذاکران منه! خدای من خودت شاهدی که من تو این رجب تمام سعیمو کردم که خودمو به این مرحله برسونم اما همش می ترسم مبادا این رجب هم بگذره و من بازم درجا بزنم و بازم درجا بزنم!

خدای من! آفتاب رجب هم با همه قشنگی هاش رو به غروب؛ خدای من! اگه تا حالا نتونستیم رضایتت رو جلب کنیم کمک کن تو این چند روز آخر، ما هم از رجبیون بشیم؛ به حق رئوفیت و رحمانیت و کریمیتت ای قادر مطلق!

دوستان حتمن تو ایام شعبان به وبلاگم سر بزنید ان شاالله می خوام اول و سیزدهم شعبان به مناسبت اعیاد شعبانیه وبم رو چراغونی کنم.   

 


+ نوشته شده در   پنج شنبه 87/5/3;ساعت  2:1 صبح;  توسط  بی نام و نشان;  | نظرات()