سفارش تبلیغ
صبا ویژن

از امیرالمؤمنین نقل شده که پیامبر در شب معراج از خداوند چیزهایی پرسید و گفت : خداوندا ؛ کدامین عمل ، از سایر اعمال برتر است .

خداوند: هیچ چیز نزد من از توکل بر من و رضایت به آنچه من قسمت کرده ام برتر نیست .

 


+ نوشته شده در   دوشنبه 86/6/26;ساعت  2:0 عصر;  توسط  بی نام و نشان;  | نظرات()

پخش مستقیم فوتبال یا گناه بزرگ ؟!

 چند سؤال بی جواب :

 

1) چرا بازی های لیگ برتر همزمان با اذان مغرب شروع می شوند ؟

2) آیا نمی توان بازی ها را یک ساعت دیرتر برگزار کرد ؟

3) چرا بازی پرسپولیس در هفته چهارم ده دقیقه زود تر آغاز شد ؟ آیا دلیلش این نبود که مسئولین بخواهند این بازی همزمان با اذان آغاز شود؟ 

 

در کشوری که ادعا می کند اسلام را به معنای واقعی به مرحله اجرا در می آورد چراباید همزمان با لحظات ملکوتی اذان مغرب در اکثر مناطق کشور بازی های حساس لیگ برگزار شود آیا مسئولین کشور از علاقه جوانان آگاهی ندارند و نمی دانند که شور و اشتیاقی که جوانان نسبت به بازی های فوتبال دارند باعث می شود که شور انقلابی و اسلامی – بسیجی که در جوانان است با دوری از مساجد در آنها کمرنگ شده و رو به غروبی تلخ نهد ؟ آیا مسئولین در هنگام برگزاری مسابقات به مساجد نمی روند تا متوجه شوند در همین چند هفته اول   مسابقات چقدر جمعه شبها مساجد تهی از جوانان است؟   تموم این مطالب را گفتم اما حالا کو گوش شنوا .....

 

ما برگزاری مسابقات رو در این ساعت محکوم می کنیم شما چطور ؟؟؟

 


+ نوشته شده در   شنبه 86/6/17;ساعت  12:47 صبح;  توسط  بی نام و نشان;  | نظرات()

خداوند زمینها وآسمانها را آفرید اما چیزی کم بود ،خداوند آدم را آفرید اما چیزی کم بود ، خداوند حوا را آفرید اما باز چیزی کم بود . انسانهای نخستین می آمدند و می رفتند اما چیزی کم بود ، تا این که خدا ابراهیم و اسماعیل را آفرید و به فرمان او کعبه بنا گشت اما هنوز چیزی کم بود . پیشینیان و پسینیان می آمدند و می رفتند اما چیزی کم بود . تا اینکه خدا محمد (ص) را آفرید و پس از آن فاطمه و علی را آفرید و خداوند عشق را آفرید . اما باز چیزی کم بود . خداوند حسن و حسین را آفرید و مظلومیت را اما چیزی کم بود . سپس خداوند عباس را آفرید  و خداوند فداکاری را آفرید . خداوند سجاد را آفرید و صبوری را . اما باز هم چیزی کم بود . سالها می گذشت ، ائمه می آمدند و می رفتند اما چیزی کم بود. تا اینکه خداوند در نیمه شعبان حلقه گم شده خلقت را آفرید، و خداوند مهدی را آفرید ، و بر مردم اتمام حجت کرد اما دریغا که خلایق او را در نیافتند تا خداوند تصمیم گیرد بار دیگر زمین و زمینیان را از این نعمت محروم بدارد  تا من این بار بگویم خداوند همه چیز آفرید اما باز چیزی کم است ……..!!
+ نوشته شده در   پنج شنبه 86/5/25;ساعت  6:34 عصر;  توسط  بی نام و نشان;  | نظرات()

در قسمت قبل به معرفی اجمالی شیخ رضا پرداختیم و افراد و گروههایی را که با او در جدال بودند به سه دسته تقسیم کردیم:

1- اهل تصوف

2- امام جمعه دزفول(حامی اصلی صوفیان)

3-انتخابات خبرگان و شخص آیت الله موسوی جزائری.

در این قسمت مفصلاً به توضیح این موارد می پردازیم .  

 

«صوفیان جاهلانی هستند که لباس معرفت و عرفان بر تن کرده اند گرچه در دلشان ذره ای معرفت و ایمان نیست .»       شیخ رضا ابوالقاسمی

در آرشیو این وبلاگ شما می توانید با مراجعه به قسمتها(( تصوف عصیانی تمدن 1و2و3)) با افکار و عقاید صوفیان آشنا شوید .

اما صوفیان در چند دهه اخیر در شهرهای مختلفی چون قم ، کرمانشاه و دزفول فعالیت داشته اند.  در قم بدلیل موقعیت مذهبی این شهراین فرقه با شکست روبرو شدند و مردم قم خانقاه پایگاه گردهمایی صوفیان را ازبین بردند . در کرمانشاه هم این فرقه نتوانست فعالیت چندانی داشته باشد. اما در دزفول... .

خانقاه دزفول سالها قبل توسط تعداد انگشت شمار از بسیجیان این شهرستان ویران شد ، اما در چندسال اخیر صوفیان با تجدید قوا و نفوذ در سازمانهای دولتی شهرستان دست به باز سازی خانقاه زده اند.

در این میان عمده موافق صوفیان امام جمعه دزفول آقای تقوی بود . «حتی به گفته شاهدان او عضو هیئت امنای خانقاه است .»

اما یکی از مخالفان سر سخت این جریان شیخ رضا ابوالقاسمی بود . شیخ رضا در سخنرانی های مختلف ودر مکان ها و زمانهای مختلف مخالفت خود را از جریان صوفی گری نشان می داد حتی او به اهواز سفر کرده و از علمای بزرگ خوزستان تقاضا کرده بود که به دزفول آمده و جلوی این جریان را بگیرند ، تمام آنهابجز آیت الله اراکی و آیت الله شفیعی در خواست او را رد کردند .

نقطه اوج تقابل شیخ با صوفیان سخنرانی نیمه شعبان 1385 وی بود که بشدت این فرقه ضاله را مورد    نقد قرار داد . ودرواقع پس از این سخنرانی بود که  صوفیان خطر شیخ را بیش از پیش احساس می کردند و پس از این جریان بارها با تهدیدازاوخواستند حرفهای خود را پس بگیردکه آخرین تهدید آنها پس از سخنرانی شیخ در مسجد توتونچی صورت گرفت وتنها 6 ساعت پس ازاین سخنرانی بود که شیخ در منزل مسکونیش به طور کاملا مشکوکی دار فانی را وداع گفت!!!!

غم عشقت بیابون پرپرم کرد               هوای یار بی بال و پرم کرد

به ما گفتی صبوری کن ،صبوری         صبوری طرب خاکی بر سرم کرد

 

این شعرهم از طرف شما :

 

با همه لحن خوش آوائیم                     دربدر کوچه تنهائیم

ای دو سه تا کوچه زمادورتر              نغمه تو از همه پر شورتر

کاش که این فاصله را کم کنی             محنت این قافله را کم کنی

کاش که همسایه ما می شدی               مایه آسایش ما می شدی

 

 

   

   


+ نوشته شده در   پنج شنبه 86/4/28;ساعت  2:7 صبح;  توسط  بی نام و نشان;  | نظرات()

از بچگی اسمشو شنیده بودم اما نه دیده بودمش ، نه در بارش خوانده بودم . یه روز علاقهمند شدم بیشتر دربارش بدونم ، منم که تو کار تحقیق ! افتادم دنبالش ، اینور و اونور تحقیق کردم .  نمی دونم چی شد ، خواسته یا ناخواسته ، انگار منو اونجا دعوت کرده بودن چشمامو باز کردم دیدم تو یک مراسمم که دارن از میم میگن ، تازه بود که فهمیدم ، میم شخصیتی است که عاشقای زیادی داره ، تقریباً همه عاشقاش ندیده عاشقش شده بودند . تو اون مراسم همه عاشقاش جمع شده بودند نمی دونم از حسودی بود یا یه حس غریب ، در هر حال من عاشق میم شدم ، عاشق میم.

آره من عاشق شده بودم ، عاشق کسی که تا حالا ندیدمش ،از اون وقت بود که راه افتادم دنبال سایش !!! اون می رفت، منم می رفتم ، اون دنبال کارش و سرنوشت عاشقاش، منم دنبال اون!

نمی دونم ! کسی اگه بخواد کسی رو عاشق خودش کنه یه اشوه یه ناز یه نشونی از خودش بروز میده ، آخه چطور ممکن آدم ندیده عاشق بشه ؟!

آخه میدونید عاشقی بددردیُه !!

یکی نیست به میم بگه آخه اگه منو دوست نداشتی چرا عاشقم کردی؟!

راستی میگن میم تو یکی از این جمعه ها می آید . تو رو خدا اگه نشونی از میم پیدا کردید کوتاهی نکنید به من هم بگید .

قطعه گم شده ای از پر پرواز کم است             یازده بار شمردیم یکی باز کم است

این همه آب که جاریست نه اقیانوس است        عرق شرم زمین است ، که سرباز کم است

 

                                                                                                                    «التماس دعا»

 
+ نوشته شده در   جمعه 86/4/22;ساعت  1:27 صبح;  توسط  بی نام و نشان;  | نظرات()

شیخ رضا که بود؟

شیخ رضا ابو القاسمی روحانی فقید و مبارز شهرستان دزفول،امام جماعت مسجد شهید مسعود توتونچی و مدیر حوزه علمیه قاضی شهرستان دزفول ، پرچم دار مبارزه با بدعت و علمدار مبارزه با بی عدالتی بود . شهرت شیخ بیش از هر چیز دیگر از بدعت ستیزی و نگاه منتقدانه به فرق ضاله بلاخذ فرقه ضاله صوفیگری و تصوف نشات می گرفت .

شیخ رضا برای رسیدن به اهداف خود هیچ چیز به جز زبانی برنده و بیانی شیوا در اختیار نداشت و شاید همین امر بود که وی تا حدودی  برای رسیدن به اهدافش دچار مشکل می کرد .

در هر حال او به اقتضاء این شیوه مبارزه نیازمند ایجاد فضاو مکان مناسب بود ، وی به همین منظور در مسجد توتونچی ، مراسم انس با امام زمان را بنا نهاد تا با استفاده از این فضا صدای خود را به مردم برساند، همچنین به مناسبتهای گوناگون او سخنرانی های آتشینی در سطح شهرستان انجام می داد(برای نمونه سخنرانی نیمه شعبان 1385)، شیخ در چند ماه آخر عمر به فکر توسعه سخنرانی های هفتگی خود افتاد(برای نمونه سخنرانی چهار شنبه شبها در مسجد خاتم الانبیا).

شیخ در این سخنرانی ها به کرات صوفیگری و تصوف را مورد نقدِ حمله مانند قرار می داد که این نقدها در نیمه شعبان 1385 به اوج خود رسیدنند.

شیخ در انتخابات مجلس خبرگان نیز نقش مؤثری ایفا کرد تاقدرت سیاسی خودرا نیز نشان دهد .

اما در شرایطی که شیخ داشت حاصل سالها مجاهدت خودرا بدست می آورد ورق مؤفقیتهای شیخ برگشت و روز شنبه اول دی ماه 1385 ساعت 3 بامداد شیخ رضا ابوالقاسمی بلبل مهدی فاطمه و عاشق ابوالفضل به طرزی کاملاً مشکوک در حالی که هنوز بهارهای عمرش به 30 نرسیده بود دارفانی را به گونه ای شهادتوار وداع گفت.

((شیخ رضا مگر در نامه عاشقانه ات چه بود که جوابش را با وصال گرفتی؟!))

شیخ در اواخر عمر با سه جبهه در جدال بود که به ترتیب اهمیت و شدت جدال با آنها عبارتند از:

1. فرقه ضاله تصوف .

2. امام جمعه دزفول، حامی اصلی صوفی گران.

3. در جریان انتخابات خبرگان با شخص آیت الله موسوی جزائری .     

که این سه مورد در قسمتهای بعدی مفصلاً توضیح داده می شوند .
+ نوشته شده در   شنبه 86/4/16;ساعت  2:18 صبح;  توسط  بی نام و نشان;  | نظرات()

چقدر شلوغ است همه را می شناسم هیچ کس در میانمان غریب نیست . پیر مرد هراسان از اینکه اسپندهایش تمام شود و او نیاید ،مدام به جاده می نگردوآخرین مشت اسپندها ... .

عروسش تمام جاده را آبپاشی کرده ، آنطرفتر دخترکی نشسته دامنش پر از گلهای نرگس .

 

 خدای من ! چه می بینم !

 

 حتی فرزندان کتابها هم از خانه هایشان بیرون آمدند . ((امین)) و ((اکرم)) الفبای انتظار را چه خوب یاد گرفته اند و چه زیبا بر روی گلبرگهای دفترهایشان نوشته اند .

 

((سارا)) و ((دارا)) سرود عشق را تمرین می کنند ((کبری)) تصمیم گرفته اگر باران هم ببارد زیر باران منتظر بماند . ((حسنک)) دو تا از گوسفند هایش را نظر مسافر کرده است . چوپان دهکده روی تپه ایستاده تا زیبا ترین خبر را به مردم نوید بدهد و همگی از پایین تپه چشم بر دهان او دوخته اند . اسبی سفید از دور نمایان می شود نزدیک و نزدیکتر می آید و سواری سبز پوش که بر روی آن نشسته و ندای ((انا المهدی)) را از عمق جان سر می دهد . شوق دیدارش همه را به زانو در آورده ... و اکنون من و تو و همه تاریخ در انتظارقدوم او هستیم ...... .

 

ای کاش رنگین کمان رویایم را در روزی سبز ببینم و به او بگویم :

 ارباب  من ! گندم دلم را نذر کبوتر نگاهت کرده بودم .
+ نوشته شده در   شنبه 86/4/9;ساعت  1:0 صبح;  توسط  بی نام و نشان;  | نظرات()

صوفیان و دراویش ادعای کرامت می کنند! آنها می گویند همان گونه که علی (ع) کرامت داشت ما نیز داریم ، همان گونه که علی(ع) کرامت را بدست آورده بود ما نیز بدست آورده ایم!

ما برای بدست آوردن این موهبت الهی سالهای متوالی از عمر گرانبهاء خود رابا ریاضت و گوشه نشینی سپری کرده ایم و از دنیا و دنیائیان فاصله گرفته ایم !

من میگم علی برای بدست آوردن کرامت از دنیا فاصله گرفت ولی از مردم دنیا فا صله نگرفت . علی برای بدست آوردن کرامت با دنیا جنگید واز دنیا فرار نکرد !

کرامتی که با گوشه نشینی و فرار از دنیا بدست می آید بهایی نه ارزد برای بدست آوردن کرامت واقعی باید در متن اجتماع بود باید با دنیا جنگید !

از دیگر سو علی (ع) هیچگاه ادعای کرامت نکرد . ائمه هم هیچگاه ادعای کرامت نکردند . در حدیث است روزی شخصی نزد امام حسن (ع) آمد و وی را با سخن نا سزا مورد خطاب قرار داد ! امام به او فرمود:آیااز من بدی دیده ای ؟ آیا از پدرم بدی دیده ای؟ ماکه جزبرای نگه داری و حفاظت و جلوگیری از بدعت گزاری در دین مبین کاری انجام نداده ایم !! آیا حسن(ع) نمیدانست منظور آن مرد چیست؟

شگفتا!شگفتا!شگفتاکه صوفیان اگر کسی بر خلاف وفق مراد آنان سخنی بگوید کرامت او خود را به رخ او می کشند!! مثلاً این گونه جواب می دهند: با من بودی الان که از خانه اومدی سر راه فقیری رو دیدی و به اون کمک نکردی !می خوای بگم تو جیبت چی داری حالت رو بگیرم؟!! این یعنی ولخرجی کرامت .

اون وقته که اونکسی که در مقابل این رفتار قرار میگیره اگه با این افکار آشنایی نداشته باشه ، مجذوب این فرقه ضاله می شه و به مریدی صوفیان در میاد و یک گام دیگه از امام زمان (عج) فاصله میگیره و در این لحظه امام زمان گوشه ای ایستاده این اتفاق را می بینه و هی به سر خودش میزنه وهی میگه واویلا واویلا مگر من چه کمیی در حق تو گذاشته بودم ، مگر من چه کرده بودم که از من اینگونه فاصله گرفتی؟!

یابن العسگری!ما شیعیان را از گرفتاری در باتلاق فرق ضاله برهان.

                                   

                                                                   ادامه دارد.....
+ نوشته شده در   چهارشنبه 86/4/6;ساعت  5:0 صبح;  توسط  بی نام و نشان;  | نظرات()

 امان از این تلویزیون!

امروزه تلویزیون یکی از مسائل و وسائل ارتباط جمعی است که به طوری ظاهراً نا گسستنی با زندگی انسانها پیوند خورده است . تلویزیون در هر کشور یکی از ابزار های مهم است که می تواند به طور شگفت انگیزی افکار، مذهب و سیاست های کلان کشور را به مردم منتقل کند .

شگفتا!شگفتا!شگفتا که امروز در کشور ایران ، در جمهوری اسلامی ، در زمان حکومتی که خود را منتصب به مولایمان مهدی موعود می داند ، در زمان ریاست جمهوری که دولت خود را دولت کریمه وخود را از منتظران امام زمان می داند ، تلویزیون به ابزاری تبدیل شده که از آن برای فاصله گرفتن از امام زمان استفاده می شود !

شب جمعه بهترین موقعیت برای عبادت ؛

شب جمعه یکی از عجیب ترین شبهای هفته است ، شب جمعه شبی است که بین آخرین لحظات هفته آتی و اولین لحظات هفته آینده قرار دارد . این شب بهترین موقعیت را در اختیار ما قرار می دهد تا اعمال هفته گذشته را مرور کرده اشتباهات ، خطاها و گناهان خود را شناسایی و از تکرار آنها در هفته آینده خود داری و برای هفته در پیش رو برنامه ریزی کنیم .

اما تلویزیون ؛

تلویزیون در این شب ، در بهترین شب هفته ، در بهترین دقایق که گویی موهبتی است الهی ، با پخش فیلم جواهری در قصر افکار جوانان امروزی را به خود جلب کرده !

50 دقیقه،50 دقیقه ای که در این زمان می شد از آخرین دقایق هفته بیشترین استفاده را کرد وبرای سلامتی اربابمان دعا کنیم ، به تماشای این فیلم سپری می شود .

بازیگران این فیلم با ظاهری بسیار زیبا و فریبنده و آرایشهای بسیار زیبا و...  شما مطمئن باشید ساعتها برای این کارها وقت گذاشته شده تا ما را به این قیافه ها جلب کنند و از امام زمانمان دور نگه دارند . جوانان ما پس از دیدن این فیلم تاپاسی از شب افکارشان با شخصیتهای این فیلم درگیر است و غافل از از دقایق طلایی جمعه شب می شوند.

این یعنی دوری از امام زمان (عج) ! این یعنی آخرین گناه هفته!این یعنی آخرین گناه!!!

                                         (امان از این تلویزیون)
+ نوشته شده در   یکشنبه 86/4/3;ساعت  10:33 عصر;  توسط  بی نام و نشان;  | نظرات()

در تصوف عصیانی تمدن (1) به معرفی اجمالی و کلی صوفیان پرداخته شد حال به ویژگی ها ونقد افکار مذهبی ،اجتماعی وسیاسی صوفیان پرداخته می شود . باشد این مطالب مانع از گرایش جوانان به این فرقه ضاله شود .

چرا علی؟ چرا ذکر؟

همه اهل تصوف ، همه دراویش ، چه سنی و چه شیعه خود را به علی(ع) نسبت می دهند ، رفتارشان را رفتار علی (ع) می دانند و.... ، اما چرا علی (ع)؟

صوفیان با ذکر انس گرفته اند ، ذکر را عبادت می دانند ، عبادتی بالاتر از تمام عبادات ، حتی عبادتی بالاتر از نماز چرا که در نماز واحب است پاسخ سلام، اما در ذکر آنان جواب سلام هم نمی دهند !!

آنان ذکر را از هر عبادتی بالاتر می دانند و در هر مکان و شرایطی ذکر می گویند آنان معتقدند ذکر یادگاری از مولای متقیان است ! اما ذکر علی کجا و ذکر شما کجا ؟!

علی در دل شب در خلوت خود در حالی که همه خواب بودند، ذکر بی آنکه کسی بفهمد سر در چاه می برد و برای هم نوعان خود دعا می کرد ، ذکر شما کجا و ذکر علی کجا ؟!

صوفیان خود را معتقد به ائمه می دانند; امام زین العابدین ذکر می گفت ، آری امام سجاد ذکر می گفت و در حین ذکر گفتن بدنش سست می شد ، صورتش رنگ می باخت و از حال می رفت ، ذکر شما کجا و ذکر ائمه کجا ؟!

شگفتا!شگفتا!شگفتا!صوفیان که خود را متوسل به ائمه می دانند به هنگام ذکر گفتن سر تکان می دهند و هو هو میکنند تا بدنشان سست شود و بگویند از حس ذکر گفتن است ! حتی برخی از صوفیان مترقی با مصرف مواد مخدر و مشروبات الکحلی حال خود را دگرگون می کنند ..... !

و شگفتا که علی را خدا می دانند !

به حقیقت تاریخ اینان همان کسانی هستند که در غدیر با علی پیمان بستند و به حقیقت تاریخ اینان همان کسانی هستند که روز وفات پیامبر پیمان خود را با علی شکستند و به حقیقت تاریخ اینان همانهایی هستند که بعد از مرگ عثمان با علی پیمان بستند و در صفین پیمان شکستند و در نهروان رودر روی علی قرار گرفتند .

همانهایی هستند که در محراب مسجد کوفه علی را به شهادت رساندند .

شگفتا!شگفتا!شگفتا!شگفتا از این تاریخ ، شگفتا از این افکار ! اینان قبل از مسلمان شدن میگفتند: نه علی ، علی است ونه خدای علی، خداست ! وقتی مسلمان شدند ، گفتند : علی ،علی است و خدای علی،خداست ! وقتی علی را در محراب به شهادت رساندند گفتند: واویلا چه اشتباهی کردیم ! علی خدا بود ! علی خداست ! شگفتا از این افکار!

یا مهدی ، یا مهدی ، یا مهدی!

همین افکار خانمانسوز است که امروز دین مبین را به انحراف می کشاند و اسلام ناب محمدی را خدشه دار می کند . این افکار همان افکاری هستند که امروز جوانان ما را منحرف می کنند و آنان را از اربابمان حجة ابن الحسن العسکری دور می کند ...... .

                                                                     ادامه دارد......
+ نوشته شده در   چهارشنبه 86/3/30;ساعت  1:25 صبح;  توسط  بی نام و نشان;  | نظرات()

<   <<   6   7      >